سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طواف دل

بعضی افراد وقتی کاری به آن ها محول می شود به سرعت برای انجام آن برنامه ریزی می کنند و طبق یک برنامه ریزی منظم و زمان بندی شده آن را...
بعضی افراد وقتی کاری به آن ها محول می شود به سرعت برای انجام آن برنامه ریزی می کنند و طبق یک برنامه ریزی منظم و زمان بندی شده آن را انجام می دهند اما گروهی دیگر که به گروه «دقیقه 90» مشهورند، معمولا تا جایی که می توانند انجام کارهایشان را به تاخیر می اندازند و هنگامی که در فشار قرار می گیرند تازه به فکر می افتند که باید برنامه ریزی کنند و کارشان را انجام دهند که اغلب هم دچار مشکل می شوند و به سرانجام نمی رسند.این افراد در زندگی هم همین گونه عمل می کنند و کلا زندگی را جدی و از حوادث و اتفاقات زندگی عبرت نمی گیرند و شکست های پی در پی در زندگی را به بدشانسی نسبت می دهند و درصدد رفع اشکالات رفتاری خود برنمی آیند و در مجموع عمر ارزشمند خود را به شکل «باری به هرجهت» می گذرانند بی آن که به دنبال رسیدن به هدفی متعال باشند و یا تکامل روحی آن ها برایشان اهمیت داشته باشد.اما آن دسته از افراد که زندگی هدفمندی دارند، از همان سال های اول زندگی، افرادی منظم، پرتلاش و دقیق هستند و سعی می کنند هر کاری را در زندگی به موقع خودش انجام دهند و آن را به زمان دیگری محول نکنند. این اشخاص با زمان بندی زندگی شان، گام به گام به اهدافی که برای خودشان در نظر گرفته اند می رسند و در واقع رمز موفقیت آن ها در این است که زندگی را جدی می گیرند و می دانند که برای موفق شدن در زندگی باید از دقیقه اول آن تلاش کنند و انجام وظایف خود را به دقیقه 90 موکول نکنند.


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 1:33 عصر توسط دلدار نظرات ( ) | |

 آیا می دانستید که گاهی به هم می‌رسیم و می‌گوییم ‌120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی‌گوییم ‌150 یا ‌100 سال یا ...

در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می‌کردند که به جای اینکه هر ‌4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (حتما همه می‌دانند که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می‌شود حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر ‌120 سال، یک ماه را جشن می‌گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود.

برای اینکه بعضی‌ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی‌داد تا این جشن‌ها را دوباره ببینند (و بعضی‌ها هم این جشن را نمی‌دیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می‌کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند ‌120 سال زنده باشی.


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 1:32 عصر توسط دلدار نظرات ( ) | |

بسیاری از ما و اطرافیان‌مان گاه و بیگاه دچار اضطراب و دلشوره می‌شویم. اما چنین اضطراب‌هایی تا کجا طبیعی‌اند؟ این اضطراب‌ها از کی نیازمند بررسی‌های روان‌پزشکی هستند؟ این پرسش‌ها را از دکتر مریم رسولیان، روان‌پزشک و استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران، پرسیده‌ایم و ماحصل، گفتگویی شد که می‌خوانید.


سلامت: خانم دکتر! در برخوردهایمان با دوستان و آشنایان، افرادی را می‌شناسیم که خیلی زود نگران می‌شوند و در ذهنشان همیشه بدترین حالت ممکن را تصور می‌کنند. اگر فرزندشان 10 دقیقه دیرتر به خانه برسد، چنان دچار اضطراب می‌شوند که انگار واقعا تصادف کرده. این را می‌توان یک اختلال روانی دانست؟

زود نگران شدن را روان‌پزشکان، اضطراب می‌نامند. افرادی که در مورد مسایل روزمره زندگی زود نگران می‌شوند و همواره درباره کارهای معمول زندگی پیش‌بینی منفی دارند، افرادی مضطرب هستند اما احساس اضطراب لزوما غیرطبیعی نیست و حتی در مواردی سبب افزایش کارایی افراد می‌شود. به‌عنوان نمونه، بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان در ایام امتحان دچار اضطراب می‌شوند و بهتر و بیشتر درس می‌خوانند؛ یعنی نسبت به روزهای معمول سال، توانایی بیشتری برای درس خواندن پیدا می‌کنند، کمتر می‌خوابند و دیرتر خسته می‌شوند؛ در حالی که افرادی که اضطراب بیمارگونه دارند، اگرچه کمتر می‌خوابند و نگران درسشان هم هستند اما به دلیل شدت اضطراب دچار کاهش تمرکز می‌شوند و افت عملکرد پیدا می‌کنند. این مقایسه در زمان امتحان هم صدق می‌کند؛ یعنی افراد مضطرب با وجود اینکه درس را بلد هستند، به دلیل شدت اضطراب نتیجه مطلوبی کسب نمی‌کنند.

سلامت: پس اضطراب هم خوب و بد دارد؟

بله؛ اضطراب، احساسی ناخوشایند و فراگیر است که همه انسان‌ها آن را تجربه می‌کنند. وقتی اتفاق ناخوشایندی در زندگی فردی یا اجتماعی از افراد پیش می‌آید، اضطراب یک تجربه قابل‌انتظار و بهنجار به حساب می‌آید و به عبارتی لزوما تجربه اضطراب یک تجربه نابهنجار نیست. اگر فردی بعد از فهمیدن اینکه مبتلا به یک بیماری صعب‌العلاج شده، اضطراب را تجربه کند؛ این یک واکنش بهنجار و انطباقی است اما اگر در برابر یک سرماخوردگی هم طوری مضطرب شود که انگار مبتلا به یک بیماری وخیم شده، این یک تجربه بیمارگونه است. ابتلا به بیماری بدخیم یا وقوع حوادث ناگوار در زندگی هر فردی محتمل است. افراد مضطرب در زندگی به این احتمال اهمیت زیادی می‌دهند و با روبه‌رو شدن با هر واقعه غیرقابل‌انتظار، ناخوشایندترین واقعه را حدس می‌زنند. وقتی فرزندتان 10 دقیقه دیرتر به منزل می‌رسد، اولین فکری که به ذهن شما به‌عنوان یک والد غیرمضطرب می‌رسد، این است که راه ‌شلوغ بوده یا فرزندتان سر راه رفته است خرید یا با دوستش حرف می‌زند یا چیزی از این قبیل؛ اما والدین مضطرب فکر می‌کنند که فرزندشان تصادف کرده یا دزدیده شده یا چیزی از این قبیل. این مقایسه نشان می‌دهد که ارتباط مستقیمی بین افکار و احساس‌های افراد وجود دارد اما نمی‌توان به‌طور قطع گفت که احساس اضطراب فکر بد را به دنبال دارد یا فکر بد احساس اضطراب را به همراه خود می‌آورد اما هر کدام که باشد، غیرطبیعی است و برای خود فرد و اطرافیان آزاردهنده است.

سلامت: این اضطراب در چه جنسی و در چه گروه سنی رایج‌تر است؟

اضطراب و بیماری‌های اضطرابی در زنان و جوانان بیشتر دیده می‌شود. اصولا خانم‌ها تجربه‌های هیجانی بیشتری دارند و اختلال اضطراب منتشر و فوبیا (هراس) در زنان بیشتر دیده می‌شود اما در مورد وسواس، شیوع آن بین زنان و مردان تفاوت بارزی ندارد.

سلامت: چقدر این حالت به تیپ شخصیتی افراد بستگی دارد؟

بین تجربه اضطراب و ویژگی‌های شخصیتی افراد، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. اگرچه اصولا بین شخصیت و بیماری باید تفکیک قایل شد،‌ بعضی از تیپ‌های شخصیتی مانند شخصیت‌های وسواسی، وابسته، اجتنابی یا مرزی، زمینه تجربه اضطراب را بیشتر از سایر شخصیت‌ها دارند.

سلامت: آیا همه افراد به یک صورت اضطراب را تجربه می‌کنند؟

نه! بعضی از افراد اضطراب را بیشتر به صورت نشانه‌های جسمی مانند تپش قلب، تعریق، لرزش، تکررادرار، اسهال، سوزش سردل یا احساس گیر کردن لقمه در گلو تجربه می‌کنند اما در گروهی دیگر، افکار اضطرابی و نگرانی فکری نشانه غالب است و به عبارتی، بعضی اضطراب را با علایم جسمی و بعضی با علایم روانی تجربه می‌کنند. اصولا اگر اضطراب گسترده بدون یک زمینه مشخص تجربه شود و نگرانی فرد در مورد مسایل روزمره زندگی و در اکثر امور دیده شود، به آن اضطراب منتشرگفته می‌شود. اختلال‌های اضطرابی شامل این موارد است:‌اضطراب منتشر، حمله هراس (پانیک)، ترس مرضی (فوبیا)، وسواس و اختلال استرس پس از حادثه (که بین مردم به نام موج انفجار رایج است). اگر اضطراب گسترده و نامحدود باشد، اضطراب منتشر است. اگر نشانه‌های اضطرابی به صورت حاد، شدید و دوره‌ای تجربه شود، حمله هراس نامیده می‌شود. فوبیا به تجربه اضطراب در مواجهه با یک موقعیت یا شی‌ء ترسناک گفته می‌شود. وسواس، افکار تکراری و مزاحمی است که در اکثر موارد فرد برای کاهش اضطراب ناشی از این افکار مزاحم مجبور به انجام کارهای تکراری می‌شود. مثلا فکر مزاحم یک نفر درباره اینکه بدنش نجس است، او را مجبور می‌کند که مکررا اقدام به شست‌وشو کند یا فکر می‌کند که در شمردن پول یا بستن در اشتباه کرده است و در نتیجه این کارها را مکررا تکرار می‌کند تا مطمئن شود. فرد وسواسی می‌داند که افکارش نادرست است اما وقتی فکر به ذهنش خطور می‌کند قادر به نادیده گرفتن فکرش نیست. در اکثر موارد فرق افراد وسواسی با افراد بهنجار در این است که افراد بهنجار هم افکاری مشابه افراد وسواسی به فکرشان می‌رسد اما فکر سریع از ذهنشان عبور می‌کند و آنها بر آن متمرکز نمی‌شوند.

سلامت: مرز اضطراب و وسواس فکری کجاست؟

افکار اضطرابی، زمینه گسترده‌ای دارند و به یک موضوع خاص اختصاص ندارند اما معمولا وسواس به یک فکر یا رفتار خاص محدود می‌شود؛ مانند شست‌وشو، شمردن و افکار مزاحم مشخص. به عبارتی هر فرد وسواسی اضطراب هم دارد اما هر فرد اضطرابی وسواس ندارد.

سلامت: کی باید نگران این رفتارها باشیم؟

وقتی این رفتارها برای فرد یا اطرافیان سبب آزار و محدودیت شود، اختلال به حساب می‌آید و نیاز به مداخله دارویی یا روان‌درمانی دارد.

سلامت: می‌توان این رفتار را اصلاح کرد؟

مسلما مانند همه اختلال‌های دیگر، این اختلال هم درمان دارویی و روان‌درمانی دارد که بسته به نوع تشخیص روا‌ن‌پزشک بر مبنای ویژگی‌های شخصیتی یا تشخیص نوع اختلال، نوع درمان مشخص می‌شود و درمان‌ها بیش از 50 درصد موثر هستند. این بهبودی تاثیر بسیار واضحی بر کیفیت زندگی فرد و اطرافیان او دارد و کاهش اضطراب، حتی به میزان 10 درصد نیز در کیفیت زندگی اثر مثبتی خواهد داشت.
سلامت


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 1:32 عصر توسط دلدار نظرات ( ) | |

از قدیم گفته اند عجله کار شیطان است. نمی دانم شما هم این حرفها را شنیده اید یا اینکه با افراد عجول برخورد داشته اید یا نه. با این حال فکر می کنم خواندن این مطلب برایتان خالی از فایده نباشد.

به گزارش سلامت نیوز شاید برایتان جای سوال باشد که چه چیزی باعث عجله می شود. پاسخ ساده است. معمولا وقتی مسئولیتمان زیاد است شکیبایی خود را از دست می دهیم. در چنین شرایطی بهتر است وظایف را تا آنجا که ممکن است تقسیم کنیم و تنها یک کار را در یک زمان انجام دهیم.

چرا بی حوصله؟
بی صبری و کم حوصلگی اصولا به طور پنهانی در آدمی رخنه می کند. در صورتی که شما احساس نگرانی، اضطراب و ناراحتی می کنید، مطمئن باشید علت زیر بنایی این احساسات منفی بی‌صبری است. به منظور تقویت صبر و حوصله در وجود خود لازم است آگاه باشید چه حوادثی باعث می شوند آرامش خود را از دست بدهید؟ لیستی از انها تهیه کنید.آن وقت خواهید فهمید که در اکثر مسائل سخت و دشوار لحظه ای برای تحمل کردن وجود دارد.
غلبه بر بی حوصلگی
برای ایجاد و تقویت صبر و شکیبایی باید نگرش خود درباره زندگی را به کلی تغییر دهید. هر گاه احساس بی صبری برشما غلبه کرد، چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید ذهنتان را ارام کنید. اگر می بینید که راهی برای غلبه بر بی صبریتان ندارید آن را رها کنید. ممکن است در ابتدا سخت به نظر برسد اما به تدریج این مهارت در شما تقویت می شود. برای این کار سعی کنید سر خود را با مسائلی که دوست دارید گرم کنید تا کمتر به موضوعی که باعث بی صبریتان شده فکر کنید.
زمان حلال مشکلات است
افرادی که عجول هستند برای به دست آوردن فوری و سریع هر چیزی پافشاری می کنند. گذشت زمان بسیار دردناک است اما به هر حال برای رسیدن به هر هدفی باید قبول کرد لازم است تا زمانی بگذرد. به خاطر داشته باشید رسیدن به هر چیز خوبی به گذر زمان نیاز دارد.
منتظر غیرمنتظره باشید
همیشه کارها آن طور که ما برنامه ریزی کرده ایم پیش نمی رود و باید با کمال آرامش، تغییر و تحولات را در زندگی پذیرفت. اگر آدمی هستید که بر اثر ریختن اتفاقی نوشابه روی روزنامه تان عصبانی می شوید و طاقت خود را از دست می دهید، بدانید که نمی توان در مقابل اتفاقات ناخواسته ایستادگی کرد و با بی‌صبری هم کاری درست نخواهد شد.
وقت چیه ؟ زنگ تفریح زنگ تفریح
چند دقیقه ای آرام بنشینید و هیچ کاری انجام ندهید، تلویزیون تماشا نکنید. حتی کتاب یا روزنامه ای نخوانید در ابتدا شاید برایتان کمی سخت باشد و احساس بی صبری و کلافگی کنید اما کمی بعد حس خواهید کرد ضرباهنگ زندگی شما کمی آهسته تر شده و این کاری مهم است که کمک می‌کند میزان صبر خود را بالا ببرید. دیگر اینکه فکر کردن به خودتان و دنیای پیرامون را متوقف کنید مطمئنا شما صبورتر خواهید بود اگر کودکی گریه نکند، ظرفی نشکند، کامپیوتری هنگ نکند، کسی اشتباه نکند و .... اما این آرمان هرگز به طور کامل تحقق نمی یابد.
از غیر مهم بپرهیز
هرگز روی انچه برایتان ارزشمند نیست تمرکز نکنید. دنیا به سمت آرامش، مهربانی، بخشنده بودن ، سپاسگزاری و ... در حال حرکت است و چیزهای کم اهمیت و ناراحت کننده فقط کم صبری و کم حوصلگی را تشدید می کند. پس زمانی را به چیزها و کارهایی اختصاص دهید که می تواند شما را از آنچه انگیزه های تلاش را در شما کاهش می دهد، رها کند.
خسته نباشید
خستگی علت مهمی برای کم حوصلگی است. زمانی که شما درمطب دکتر انتظار می کشید، می توانید کتاب و مجله بخوانید یا جدول حل کنید و مطمئن باشید در این صورت زمان به سرعت سپری خواهد شد. درصورتی که هیچ کاری برای انجام دادن در آن لحظات ندارید، بسیار سپاسگزار باشید. چون در دنیای پرسرعت امروز داشتن فرصت و نداشتن کار، امری است که به ندرت اتفاق می افتد.
به گزارش سلامت نیوز بسیاری از مردم دریافته اند وابستگی دینی و مذهبی به انان کمک می کند تا تحمل و صبر انها زیاد شود. از آنجا که مذهب مردم را به صبر داشتن فرا می خواند پناه بردن به آغوش معنویت می تواند به آدمی کمک کند تا به راحتی از خیلی چیزها بگذرد و خود را آرام کند. وقتی که شما منتظر کسی یا چیزی هستید، با گفتن جملات مثبت، می توانید به شکیبایی و بردباری برسید. چون این فعالیت شما را از دنیای پرتکاپو و پر استرس رها می کند. صبور بودن با دیگران شکلی از ادب و احترام است. درصورتی که شما می خواهید همسر، رئیس ، همکار ، کارمند، شریک یا دوستی خوب باشید، مهم است که یادبگیرید چطور صبور باشید. صبر می تواند سطح فشارهای روانی را کاهش دهد و سلامتی را بهبود بخشد. صبر می تواند شما را شادتر و راضی تر کند. صبور باشید و شاد زندگی کنید


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 1:30 عصر توسط دلدار نظرات ( ) | |

اعتراف‌های تکان‌دهنده ناپدری هانیه کوچولو
شب حادثه هم شیشه کشیده بودم که هانیه شیطنت کرد. من هم عصبانی شده و او را زدم. بعد هم سیخ کباب را داغ کردم و روی بدنش گذاشتم. با سیلی به صورتش زدم. وقتی گریه می‌کرد، بیشتر عصبی می‌شدم و بیشتر کتکش می‌زدم. حال خوبی نداشتم، مادرش هم مثل من بود. وقتی بچه‌اش را می‌زدم، هیچی نمی‌گفت!
ایران: «من پس از مصرف مواد و در حالت غیرطبیعی هانیه را کتک زدم و سیخ داغ کباب را روی بدنش گذاشتم اما وقتی تأثیر موادمخدر - شیشه - از بدنم می‌رفت پشیمان می‌شدم و گریه می‌کردم.»

حمید - ناپدری 45 ساله - که به اتهام شکنجه‌های بی‌رحمانه دخترخوانده 8 ساله‌اش بازداشت است صبح دیروز از زندان رجایی شهر به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای اطفال منتقل شد و از سوی بازپرس «آذرتاش» تحت بازجویی قرار گرفت.

ناپدری «هانیه» که از شامگاه دوشنبه - 29 فروردین - به اتهام کودک‌آزاری بازداشت است ضمن اعتراف به جرم خود درباره نحوه زندگی و علل شکنجه دخترک گفت: «در یکی از خیابان‌های جنوب شهر کبابی دارم. روبه‌روی مغازه‌ام نیز یک پارک قرار دارد که محل تجمع معتادان و گداهاست. از حدود 5 سال قبل هانیه و پدر و مادرش را می‌شناختم. پدرش معتاد بود و مادرش نیز بشدت اعتیاد داشت. آنها برای امرار معاش گدایی می‌کردند شب‌ها هم زیرپلی همان نزدیکی‌ها می‌خوابیدند. من همیشه دلم به حال این بچه و خانواده‌اش می‌سوخت. به همین خاطر شب‌ها غذاهای اضافی را برایشان می‌بردم و گاهی اوقات نیز مقداری پول به آنها می‌دادم. تا این‌که 7 یا 8 ماه قبل پدر هانیه به علت اعتیاد شدید مرد. بعد از این ماجرا به مادر هانیه گفتم اگر بخواهد می‌توانم کمکش کنم. بدین‌ترتیب او را به خانه مادرم برده و اتاقی در اختیارش قرار دادم تا شب‌ها سرپناهی داشته باشند و از سرما نمیرند.

مدتی بعد هم مادر هانیه را به عقد موقت درآورده و او را به خانه خودم بردم. البته برادرم و خانواده‌اش هم آنجا زندگی می‌کردند. هانیه دختر زرنگ و باهوشی بود اما به هیچ عنوان از من حرف‌شنوی نداشت و از من بدش هم می‌آمد. البته من هم گاهی اوقات او را تنبیه می‌کردم. اما وقتی مادرش شب به خانه می‌آمد «هانیه» به دروغ می‌گفت من به او تجاوز کرده‌ام. اوایل مادرش این حرف‌ها را باور می‌کرد تا این‌که او را دکتر برد و مشخص شد دروغ گفته است. از آن موقع به بعد مادرش هم به او بی‌اعتماد شد و هر وقت تنبیهش می‌کردم حرفی نمی‌زد. حتی خودش هم بارها او را زده بود. شکستگی دست‌های هانیه هم کار من نبود. چراکه یک بار که مادرش او را به حمام برده بود این اتفاق افتاد و من هم نمی‌دانم چرا دستانش شکست. حتی سوختگی‌های کف پایش هم کار مادرش بود!

در ادامه قاضی آذرتاش از متهم خواست درباره شب‌ حادثه توضیح دهد که وی گفت: آقای قاضی من معتادم و هروئین مصرف می‌کنم و زن اولم هم به همین خاطر از من جدا شد تا اینکه قیمت مواد مخدر ناگهان 4 برابر شد و به حدی رسید که مجبور بودم روزی 350 تا 400 هزار تومان پول هروئین بدهم. به دلیل اینکه نمی‌توانستم چنین پولی تهیه کنم مادر هانیه که خودش شیشه و کراک مصرف می‌کرد به من پیشنهاد داد شیشه بکشم.

حدود یک ماهی بود که شیشه می‌کشیدم اما پس از مصرف از حالت طبیعی خارج می‌شدم و بیشتر در همین مواقع بود که هانیه را کتک می‌زدم. شب حادثه هم شیشه کشیده بودم که هانیه شیطنت کرد. من هم عصبانی شده و او را زدم. بعد هم سیخ کباب را داغ کردم و روی بدنش گذاشتم. با سیلی به صورتش زدم. وقتی گریه می‌کرد، بیشتر عصبی می‌شدم و بیشتر کتکش می‌زدم. حال خوبی نداشتم، مادرش هم مثل من بود. وقتی بچه‌اش را می‌زدم، هیچی نمی‌گفت! تا اینکه مأموران کلانتری و بهزیستی وارد خانه شده و هانیه را با آمبولانس به بیمارستان بردند. مرا هم دستگیر کردند.

مادر هانیه کجاست؟
نمی‌دانم، شنیده‌ام او را به کمپ ترک اعتیاد برده‌اند. باور کنید من خیلی کمکش کردم تا ترک کند، اما خودش نمی‌خواست. حتی یک‌بار برایش از دکتر وقت گرفتم و 200 هزار تومان هم پول دادم، اما شب که به خانه برگشت متوجه شدم همه پول‌ها را مواد مخدر خریده و مصرف کرده!

خودت بچه داری؟
نه ندارم.

آیا خودت طاقت این همه شکنجه و سوختگی را داری که با این دختر کوچولو چنین کردی؟
نه، باور کنید پشیمانم. فقط می‌خواستم او را درست تربیت کنم، چرا که هانیه از بچگی بین یک گروه معتاد و خلافکار رشد کرده بود و به زندگی با خلافکارها و معتادان عادت کرده بود. حتی پدرش او را وادار کرده بود از مغازه‌ها سرقت کند، اما من نمی‌خواستم او دزد باشد یا مواد بکشد، به همین خاطر تنبیهش می‌کردم تا درست تربیت شود. الآن هم اتهام خودم را می‌پذیرم و قبول دارم، اما اشتباه کردم و تقاضای بخشش دارم. پس از پایان جلسه بازجویی یک ساعته، بازپرس پرونده متهم را به اتهام اذیت و آزار، شکنجه شدید جسمی، ضرب و جرح شدید و سوختگی و شکستن هر دو دست دختر کوچولو و نادیده گرفتن سلامت وی و ممانعت از تحصیل، با قرار قانونی بازداشت کرد. بازپرس آذرتاش گفت: در حال حاضر منتظر نظریه پزشکی قانونی درباره وضعیت جسمی هانیه هستیم تا پس از بررسی‌های لازم و تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست پرونده را به دادگاه بفرستیم.

عمل جراحی هانیه کوچولو

دکتر کامران آقاخانی - متخصص پزشکی قانونی - هم درباره وضعیت جسمانی هانیه گفت: به علت شکستگی‌های دست دختر کوچولو وی باید تحت عمل جراحی قرار گیرد، البته به علت وضعیت نامناسب جسمی و روحی این کار تا امروز قابل انجام نبود، اما به احتمال زیاد بزودی عمل خواهد شد و پس از بهبود کامل از بیمارستان مرخص و تحویل بهزیستی خواهد شد. پزشکی قانونی نیز در حال بررسی میزان آسیب‌دیدگی‌های کودک است تا میزان دیه‌اش مشخص شود.


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 12:18 عصر توسط دلدار نظرات ( ) | |

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ