سوال اول: سوال دوم: سوال سوم: سوال چهارم: سوال پنجم: سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ایا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟ *************************************** پاسخ سوالات: جواب سوال اول: جواب سوال دوم: جواب سوال سوم: جواب سوال چهارم: جواب سوال پنجم: جواب سوال اخر: ضعفی که ناشی از جنسیت زنانه است و او را نیازمند سرپرستی و حمایت مرد می کند ،متقابلا به او محبوبیت و مطلوبیتی فوق العاده می دهد. حمایت مردان از زنان جنسیت زنانه همانطور که بعضی از تواناییهای زنان را محدود کرده است ،متقابلا بعضی امتیازات را نیز در اختیار زنان قرار داده است که با اتکا بر اندیشه ای درست مبنی بر استفاده صحیح در جاده طبیعت ،می توان از آن امتیازات در افزایش توانمندی های زنان و بلکه در ارتقاء سطح فرهنگی و عاطفی خانواده استفاده موثر نمود. میل شدید مرد به حمایت از زن و نیروی طبیعی زن در جذب حمایت مرد ،از جمله این امتیازات جنسیتی است که به طرقی تقویت ،و با اتخاذ روشهای نادرستی نیز نابود خواهد شد. مرد فطرتا دوست دارد از زنی که تحت سرپرستی خود دارد، حمایت کند .مردها از سرپرستی و خدمت به زنی که او را ضعیف و نیازمند به حمایت خود ببینند ،لذت می برند .وابستگی ،ظرافت و ضعف زن ،او را فوق العاده محبوب مرد قرار می دهد .بعضی از روانشناسان بنام معتقدند :"مرد فقط زنی را دوست دارد که از او ضعیفتر باشد و زن فقط مردی را دوست دارد که از او قویتر باشد ."(لذات فلسفه ،ویل دو رانت ،ص 187) زنان با پرهیز از خلق و خوی مردانه و تقویت ویژگی های زنانه خود ،میل به حمایت را در مرد تقویت می کنند آنگاه هر چه میزان حمایت مرد ،سرپرستی و دلسوزی او نسبت به همسرش در وی تقویت شود ،متقابلا بر محبت او افزوده می شود زیرا محبت و حمایت در مردان رابطه مستقیم دارد .بر اساس همین فرمول، رفتار عجیب بعضی از مردها را می توان تفسیر کرد .چرا بعضی از مردها که همسرانی پرکار و فداکار دارند و به خاطر کارهای سخت آنها وضعیت مالی بهتری پیدا کرده اند ،به اندازه مردانی که همسرانی صرفا خانه دار دارند ،از خود علاقه و محبت نشان نمی دهند ؟ مرد وقتی همسرش را قوی و همچون خود مانند یک مرد می بیند ،احساس می کند همسرش به او نیازی ندارد چنین مردی کمتر دلسوزی نسبت به همسرش را تجربه خواهد کرد شاید در بسیاری از موارد خود نیز به او تکیه کند اینها هیچ کدام بد نیستند چیزی که بداست این است که میل مرد به داشتن همسری ضعیف و اصطلاحا "ناز "مرتفع نمی شود این زن و شوهر ها شاید دوستان ،همکاران یا شرکای خوبی با هم باشند اما همسران خوب و محبوبی نمی شوند .و به اصطلاح پای این جور زندگی ها همیشه لنگ می زند. زنان با پرهیز از خلق و خوی مردانه و تقویت ویژگی های زنانه خود ،میل به حمایت را در مرد تقویت می کنند آنگاه هر چه میزان حمایت مرد ،سرپرستی و دلسوزی او نسبت به همسرش در وی تقویت شود ،متقابلا بر محبت او افزوده می شود زیرا محبت و حمایت در مردان رابطه مستقیم دارد لذا اگر مایلید برای مدت کوتاهی به محبوبیتی سطحی دست یابید ،می توانید هر نوع رفتاری که شما را جالب و حیرت انگیز جلوه دهد در پیش گیرید اما اگر می خواهید به محبوبیتی دائمی و عمیق در قلب همسرتان دست یابید ،زنانگی را درخودتان تقویت کنید و واقعا یک زن باشید. به عنوان مثال برخی از زنانی که به امر تجارت مشغول اند ،(آن هم تجارتهای سخت و گسترده بین شهری یا کشوری که مستلزم برخوردهای زیاد با مردان و زرنگی های مردانه است ؛)کم کم آن بی پروایی و درشت خویی مردانه را تجربه می کنند و از آن حالت ناز زنانه که آمیخته با نوعی شرم است ،فاصله می گیرند .در زندگی زناشویی با این گونه از زنان ،عشق کمتر قابل تجربه است .منطقی و حسابگر بودن نهایت مزیت اینگونه زندگی هاست . این خصوصیت که بعضی از زنان به تنهایی معادل ده مرد هستند ،هر چند از لحاظ داشتن توان روحی ،مثبت ارزیابی می شود،اما از آن جاذبه جنسیتی که بتواند برای یک عمر زنی را محبوب مردی قرار دهد می کاهد. زنانی که مایلند زنانگی خود را تقویت کنند ،لازم است که خود را به محیطها،هنرها و مشاغل زنانه محدود نمایند و حتی المقدور تا جاییکه ضرورت ایجاب نکند ،از برخوردها و اختلاطهای غیر لازم با مردان و اشتغال به شغلهای مردانه بپرهیزند ارتباط زیاد با مردان ،زنان را به سمت داشتن خلق و خوی مردانه سوق می دهد .چنین زنانی ،نه خوبی های مردان را دارند (چون ازیک ضعف درونی رنج می برند )و نه خوبی های زنان. رفت و آمد و اختلاط زیاد در محیطهایی همچون دانشگاهها نیز می تواند از شرم و پروای زنانه و وابستگی روحی او به شوهر بکاهد و به زن روحیه ای مردانه ببخشد .به همین جهت است که برخی روانشناسان معتقدند تحصیلات علمی از مطلوبیت و محبوبیت زنان می کاهد و بر این اساس اعلام می کنندکه بسیاری از دختران دانشگاهی دیر ازدواج می کنند . آنها می گویند :"زنان و دختران در عین اینکه در دانشگاه ها دوشادوش مردان پیش می روند و مانند آنها گوی سبقت در تحصیلات عالیه را می ربایند ،خودشان متوجه این نکته شده اند که تعلیمات عمومی دانشگاهها {در آمریکا }متناسب با حوائج زن نیست و اگر زنی به اخذ درجه ی دکتری هم نائل شود باز طبیعت وی به سوی کمال نرفته و روح زنانه در او توسعه نیافته است ."(زن در عصر جدید ،اوریزان ماردن ،ص 45) این اشتباه محض است. این نقصان،هیچ ارتباطی با نفس علم ندارد ما در جهان اسلام بانوانی همچون زهرای اطهر و فاطمه معصومه علیها السلام را سراغ داریم که در عین عالمه بودن ،از لحاظ زنانگی و برخورداری از ویژگیهای عالی زنانه ،در حد کمال بودند .حقیقتا آنچه باعث عدم مطلوبیت و محبوبیت زنان تحصیلکرده می شود ،اختلاطهای زیاد با مردان و برخوردها و ماجراهای جنبی است که از حیا و متانت زنانه شان می کاهد و رشد و کمال زنانگی را در ایشان به تاخیر می اندازد و آنها را همچون مردانی زرنگ و قوی جلوه می دهد .مردها فکر می کنند چنین زنانی ،همسرانی دوست داشتنی و مطیع نخواهند بود. این یک اصل مسلم در ارتباطات بین زن و مرد است که : اگر تفاوتها (تفاوتها زنانگی و مردانگی )نبودند ،کشش و جذابیتی بین دو طرف بوجود نمی آمد این تفاوتهای مکمل احساس مرموزی را به نام عشق بوجود می آورد."هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه به یکدیگر شوند ،آن جاذبه ی مرموز را از دست می دهند ." مردانی که از مردانگی بیشتری برخوردارند از زنانی خوششان می آید که زنانگی بیشتری داشته باشند "(پروفسور روژه پیره ،روانشناسی اختلافی زن و مرد ،ص29) تبیان شبکه خبری سی ان ان گزارش داد که سرکرده القاعده با شلیک مستقیم تیر به سرش کشته شده است. به گزارش مهر، شبکه خبری سی ان ان لحظاتی پیش در خبری فوری اعلام کرد که اسامه بن لادن با شلیک مستقیم تیر به سرش کشته شده است. وی در یک عملیات به فرماندهی آمریکا و نیروهای اطلاعاتی پاکستان و در یک منطقه نظامی در این کشور کشته شد. در همین حال تلویزیون رسمی پاکستان نیز تصاویری از محل قتل بن لادن را نشان داد. - دقایقی پس از اعلام خبر مرگ اسامه بن لادن، آمریکایی ها مقابل کاخ سفید به شادی و پایکوبی پرداختند.
شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
? یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است
? اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟
در راه دو بوته گل رز می بینید .یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید ?? شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید
(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)
بالاخره شما به خانه او می رسید .
یکی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می کند.
شما می توانید از انها بخواهید که دوستتان را صدا بزند.
یا اینکه خودتان او را خبر کنید.
حالا چکار می کنید؟
شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی کسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید.صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی که انجا می روید او خواب است یا بیدار؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بوید؟
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید.زود و اسان عاشق می شوید.
ولی اگر راه طولانی را انتخاب کردهاید به اسانی عاشق نمی شوید.
تعدا رزهای قمز نشان دهنده ان است که در یک رابطه چقدر از خودتان مایه می گذاریدو تعداد رزهای سفید برعکس نشان می دهد که شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.به طور مثال اگر ?? رز قرمز و ? عدد رز سفید انتخاب کرده اید به معناست که شما ??? محبت می کنید و ??? انتظار محبت از طرف مقابل دارید.
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشکلات در یک رابطه است.اگر شما از اعضای خانواده درخواست کرده اید که محبوبتان را صدا بزند به این معناست که شما از مواجه شدن با مشکلات می ترسید و امیدوار هستید که مشکلات به خودی خود حل شوند.ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید که او را از حظور خود مطلع کنید این نشان می دهد که شما با مشکلات روبرو می شوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل کنید.
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است. اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان می دهد که دوست دارید او را زیاد ببینید.و اگر انها را لب پنجره قرار می دهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل می کنید.
سوال پنجم نشان دهنده تفکر و طرز فکر شما در کاراکتور و شخصیت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالی که خوابیده است در اتاق می بینید.این به این معنی است که شما او را همانطور که است دوست دارید.و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما کوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب کرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود
حمایت مردان از زنان
غروب شنبه- سوم اردیبهشت- زوج میانسالی با مراجعه به کلانتری 129 جامی، از ناپدید شدن دختر 20 سالهشان خبر دادند.
مادر «مینا» گفت: امروز صبح دخترم برای رفتن به باشگاه بدنسازی از خانه خارج شد اما دیگر برنگشت و تلفن همراهش هم جواب نمیدهد.
پس از این شکایت، پرونده به دستور قاضی سلیمانی، دادیار شعبه دوم دادسرای جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
در حالی که تحقیقات برای یافتن دختر گمشده آغاز شده بود، عصر یکشنبه چهارم اردیبهشت مأموران کلانتری جامی در تماس با محمد شهریاری بازپرس کشیک ویژه قتل، از یافتن لباس، کیف و مدارک سوخته دختر جوانی روی پشت بام یکی از خانههای محل خبر دادند.
کارگر ساختمانی که موضوع را به پلیس خبر داده بود به بازپرس گفت: در ساختمان سرگرم کار بودیم که ناگهان با شعلههای آتش روی پشت بام خانه همسایه روبهرو شده و بلافاصله موضوع را به صاحبخانه و پلیس خبر دادیم.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان دریافتند وسایل مربوط به دختری به نام مینا است. تجسسها در این باره ادامه داشت که تیم پلیسی از کشف جسد سوخته دختر جوانی باخبر شدند که شباهت زیادی به مینا داشت. پیکر سوخته صبح همان روز در جاده فشافویه پیدا شده بود. بدین ترتیب ساعاتی بعد جسد سوخته مینا، شناسایی شد.
در حالی که تحقیقات برای کشف معمای جنایت آغاز شده بود، کارآگاهان با بررسی تماسهای تلفنی مقتول دریافتند وی با پسر جوانی به نام پیمان که در همسایگیشان زندگی میکند، ارتباط داشته است.
بدینترتیب صبح دیروز پیمان برای تحقیق و بازجویی به اداره آگاهی احضار شد و ساعتی بعد هم اعتراف کرد.
عامل جنایت در تشریح ماجرا گفت: مینا در همسایگی ما زندگی میکرد. حدود 2 ماه قبل با او دوست شدم. در این مدت چند بار بیرون رفتیم. یکی- دو بار هم برای دیدن سگ خواهرم به خانه ما آمد. روز حادثه وقتی از باشگاه برگشت، به من تلفن کرد و گفت میخواهد مرا ببیند.
آن روز مادرم برای مراقبت از خواهر باردارم به خانه آنها رفته و پدرم هم سر کار بود. به مینا پیشنهاد دادم به خانه ما بیاید. وقتی آمد سر موضوعی با هم درگیر شده و او را هل دادم که از پلهها پائین افتاد. وقتی وحشتزده بالای سرش رفتم، متوجه شدم نفس نمیکشد.
در حالی که خیلی ترسیده بودم، بلافاصله جسدش را درون یک گلیم پیچیده و با وانت پدرم آن را به بیابانهای اطراف تهران برده و جسدش را با بنزین آتش زدم. لباسها و وسایلش را هم برداشته و برگشتم. سپس به پشتبام خانه همسایه رفته و آنها را آتش زدم تا اثری از مینا باقی نماند که...
بدینترتیب پسر جنایتکار پس از اعترافات هولناکش، بازداشت شد و برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
دیدنی های امروز
ارسال برای دوستان
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |