ایرانیان در مرداب سنت کهن همواره از این جنس با مسمای ناموزون ((ضعیفه )) نام برده اند . عروسک خردی که تنها بازیچه ی حرم سرای شاهان تاج پیکر و فره ایزدی پر شوکت است .آن شاه پری های مینیاتورهای شهوت انگیز ایرانی را به یاد بیاورید که تنها عشوه گر خلوتهای پر عیش مردان رستم نمایند !! مردان ، با صلابتی مهیب پا در رخش می گذارند و در هزار و یک شب ها هزاران پری را از چنگ دیو صفتان دون رها می کنند ! . در همین مینیاتورها در کنار زنان بی خاصیت و عروسک ماب مردانی را می بینیم که در جنگهای تن به تن شمشیر دو دم به کف می گیرند و گردن هم سلکان خود را با دلاوری بی نظیری می درند !! . در یکی از مینیاتورهای بهزاد مردی سعی می کند دلبر نازکش را از کاخ پادشاهی که او را با خودخواهی دزدیده است بر باید ، در این منازعه مرد از پیش پیروز کارزار است و ودیعه اش را با تصاحب دختر دلربایش می گیرد !! این تصویر تمام پیکر جنسیت زن در ادبیات سنت ماب ایران است . در شاهنامه ی کهن فردوسی زنی را می بینیم که تنها افتخارش زاییدن رستمی است که گوش فلک از قهرمانی های بی حدو حصرش پر است ، این زن با این افتخار اندک در نیمه ی آغازین شاهنامه به ناگه محو می شود و تاریخ منظوم ایرانیان تا آخر به قلدری های آن رستم قوی پنجه می پردازد . علمای صاحب شوکت امروزین نیز زن را به این امتیاز مفخر کرده اند که آنها همان بس که مردان و شوهران نام آور را به معراج می رسانند !! آنان را محملی دیگر برای خوش کامی نیست ، می توانند بهشت زیر پا را در جایی حواله شان کنند و در مقامی دیگر از آنان حوری های ماورایی بسازند تا دوباره مردان نیک از وجودشان فیض اعلی برند !!!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |