شیاطین خالص نام این نوع تبهکاران است که بعنوان نسل جدید جنایتکاران، دست به هر جرمی زده و کارخانه گداسازی راهانداختهاند. پسر بچه 7 ساله داستان ما یک نمونه کاملی از جنایاتی است که تبهکاران در کارخانههای گدا سازی خود پروراندهاند. والدین این بچه بی گناه با نشان دادن آثار جرم و جنایت روی بدن فرزندشان میخواهند سبعیت و خوی وحشی گری تبهکاران را به جهانیان نشان دهند. پایین تنه این بچه بریده شده است و آثار بریدگی روی شکم و سر و آثار شکستگی روی بدنش کاملا نمایان است.
بچه هفت ساله با ترس و لرز شروع به صحبت میکند: آنها مرا دزدیدند. و بعد مفصل مرا کتک باران کرده و گفتند که علاقمندند تا از من یک گدا بسازند. من ترسیدم این موضوع را به پلیس یا به خانواده ام بگویم. آنها گلوی مرا بریدند، آنها پایین تنه مرا بریدند و ... آنها با آجر استخوانهایم را نیز شکستند تا از من یک گدای خالص بسازند تا مردم با دیدن من دلشان بیشتر به رحم بیاید و پول بیشتری به من بدهند.
بازپرسان تایید کردند که گانگسترهای خیابانی این کودک را مجبور به گدایی کردهاند.
کودک 7 ساله بارها قربانی هوی و هوسهای گانگسترهای خیابانی شده است و اکنون میتوان علامتی صلیب مانند را در قسمت جلوی بدنش دید. نیروی مخصوص پلیس توانسته وی را از چنگال شیاطین نجات دهد. یکی از این مقامات در دادگاه گفت گانگسترها بعد از اینکه دیدند وی مقاومت کرده و حاضر به گدایی نیست سعی داشتند او را کشته و اعضای بدنش را بفروشند که پلیس توانست وی را از مرگ حتمی نجات دهد.
اینک او زنده مانده و وی و خانواده اش تحت مراقبت هستند تا گانگسترها به آنها صدمهای نزنند. در داگاهی جنجالی علیه یکی از این باندهای تبهکار، کودک داستان ما بعنوان شاهد در دادگاه حاضر شده و البته با ترس و لرز علیه باندهای گدا ساز جملات تکان دهندهای را خطاب به قاضی گفت. از آنجایی که پسر بچه و خانواده اش تحت حفاظت پلیس هستند، نامشان ذکر نشده است و آنها به صورت ناشناس وارد دادگاه شده و بعنوان شاهد سخن گفتند.
پلیس مدارکی را علیه باند مذکور به دست آورده که نشان میدهد آنها برای کارخانه گدا سازی خود کودکان را دزدیده و مرتکب جرم و جنایت شدهاند. همانند فیلم میلیونر زاغه نشین است که گانگسترها با دزدیدن و کور کردن فردی قصد دارند ترحم بیشتر مردم را جلب کرده و پول بیشتری را ناشی از گدایی به چنگ آورند.
پدر کودک 7 ساله میگوید همه چیز از دعوای وی با چای فروش همسایه بدلیل عدم پرداخت قبض شروع شد. چای فروش برای گرفتن انتقام با گانگسترها دست به یکی کرد و بازپرسان این موضوع را تایید کردند.(البته معلوم نیست این اظهارات درست باشد و ممکن است آنها بدلیل عدم توانایی در پرداخت قبض کودک خود را از دست داده باشند؛ نکتهای که هنوز ثابت نشده است) مادر گفت صدای فرزندش را که جیغ و قریاد میکرد ؛ شناخت. پدر وقتی زخمهای فرزندش را دید به اداره پلیس رفته تا از همسایه شکایت کند اما پلیس آنرا دعوای همسایگی خواند و از پیگیری ماجرا ابا کرد.
پدر کودک به طور اتفاقی آلینا خان وکیل معروف را پیدا کرده و وی را به بیمارستان برده تا از حال و روز کودکش خبر دار کند تا شاید وی بتواند حق وی را بگیرد. آلینا خان میگوید اینها تروریست هستند و یک گروه کوچک نیستند چرا که من را دو بار تهدید به مرگ کردهاند اما من قصد آن دارم که حق آنها را بگیرم.
دادگاه با تلاش آلینا وارد انجام تحقیقات کامل از موضوع شده و در این رابطه 5 نفر از اعضای اصلی باند دستگیر شده و دو نفر در برابر دوربینهای فیلمبرداری و کنفرانس خبری دست به اعتراف زدند. محمد سهیل از نیروی واکنش سریع و ویژه پلیس در این باره میگوید: گاهی اوقات کودکان دزدیده شده و روزهای زیادی بازداشت میشدند. سپس قسمتهایی از بدن آنها توسط گانگسترها با قساوت زیاد بریده شده یا شکسته میشد تا برای گدایی آمادگی داشته باشند.
به اندازهای که زنده بمانند، به آنها آب و غذا داده میشد تا نمیرند. داخل قایق ماهها نگه داشته میشدند و اغلب کودکان گدا شده، از کمبود ویتامین رنج میبردند. سهیل میگوید مدارکی در دست است که گانگسترها کودکان را کشته و داخل رودخانه میانداختند.
سهیل میگوید این مدل از جنایت واقعا دل مردم را بدرد میاورد و نیروهای پلیس را وا میدارد تا با حداکثر تلاش خود را علیه تبهکاران بکار گیرند. سازمانهای حقوق بشری میگویند این اولین مورد از این دست است که با دزدیدن کودکان کارخانه گدا سازی در بنگلادش راهانداخته بودند.
ظاهرا قانونی به تصویب رسیده که سه سال زندان برای فردی که فرد دیگری را وادار به گدایی کند، در نظر گرفته شده است. گدایان زیادی در بنگلادش دیده میشود و امر گدایی بسیار زیاد است تا جایی که کودکان برای گدایی دنبال کردک در خیابان و دنبال ماشینها میدوند.
کودک 7 ساله در دادگاه کمی به خود آمده و مانند پلیسها قریاد بر میآورد که باید گانگسترها را اعدام کرد، باید آنها را حلق آویز کرد، باید آنها را دار زد....
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |