آن چه به تازگی در کشور رخ داد، اگر هیچ پیامدی هم نداشته باشد؛ پردهبرداری از بازی مشترکی است که دو جریان سیاسی به ظاهر متقابل در عرصهی سیاست به نمایش گذاشتهاند؛ آیا میتوان صحنههای بعدی این بازی را پیشبینی کرد؟
بازی مشترکی که جریان انحرافی و فتنهگران طی روزهای گذشته و به دنبال اقدام تأمل برانگیز رییس جمهوری در ماجرای برکناری وزیر اطلاعات، از خود به نمایش گذاشتند، حسگرهای بسیاری از تحلیلگران را، برای فهم دقیقتر چنین سناریویی، به حرکت درآورد.
سکوت جریان نفوذی دولت در مقابل جریان فتنه پس از انتخابات 88، هرچند علامت سوالهای بسیاری را در اذهان ایجاد کرد؛ و گرچه پس از تدوام این سکوت در پی اتفاقات 25 بهمن 89، بسیاری را به اتخاذ موضع واداشت؛ اما نتوانست همچون امروز زنگ خطر این همسویی را به صدا درآورد.
فهم پدیدههای سیاسی و تحلیل این قبیل رویدادها البته هیچگاه نباید با مطلقانگاری همراه باشد، چرا که حلقههای مفقود فراوانی همیشه در میان است که نباید تأثیر آنها را در واقعنگاری قضایا نادیده گرفت. اما به هر روی، مشاهدات و یافتههای موجود در این عرصه هم حاوی نکات فراوان و البته قابل توجهی هستند که هر یک گویای شعبهی تازه از یک ماجرا خواهند بود.
زمین مشترک بازی جریان انحرافی و فتنه در ماجرای اخیر و دروازهی واحدی که هر دوی آنها هدف شلیک توپهایشان قرار دادند نمونههایی از همین یافتههاست که گویای ابعاد تازه ای از رویکردی است که جریان انحرافی در پیش گرفته است.
هدف مشترکی که هر دو جریان به دنبال آن بودهاند و البته هریک منافع خاص خود را در آن دنبال میکنند، «جدایی افکنی و ایجاد فاصله میان رییسجمهور و اصولگرایان» است.
اثبات این مدعا و بیان و شواهد چنین مقولهای مجال موسعی میطلبد که این نوشته فاقد آن است؛ هرچند با اندکی تامل میتوان تا حد قابل توجهی این رویداد را تصدیق کرد اما به هر روی، مسئلهی اصلی در این میان رویکردی است که جریان انحرافی مدتهاست در پیش گرفته و امروز بعد تازهای از آن آشکار شده است.
جریان نفوذی دولت که درست یا غلط با محوریت رییس دفتر رییس جمهور شناخته میشود، مدتی است که خویش را در قامت یکی از کنشگران فضای سیاسی ایران تعریف کرده و در تلاش است تا هرچه بیشتر بر اعتبار و اثربخشی خود بیافزاید.
با این همه، تازهواردی این جریان به جمع بازیگران عرصهی سیاست، تا مدتها آنها را از قرار گرفتن در کانون توجهات دور نگه میداشت هرچند که تلاشهای فراونی هم از سوی آنها برای جلب توجه دیگران صورت گرفت. اقدامات تأملبرانگیز فراوان جریان انحرافی که برای رهایی از گمنامی دنبال میشد، البته روز به روز رنگ تازهای به خود میگرفت و در مقابل نحوهی مواجه با آن نیز، اندکی دقت و ظرافت میطلبید؛ چرا که این جریان خویش را به رییسجمهور برخاسته از جریان اصولگرا منسوب میکرد و در مقابل اقداماتی مغایر با برخی ارزشهای انقلاب، انجام میداد.
با این مقدمه به نظر میرسد ضرورت شناخت دقیق چنین جریانی که رگههایی از عدم شفافیت هم در آن مشاهده میشود به خوبی نمایان شده است. این ضرورت البته آن زمان دو چندان خواهد شد که به همسویی جریان انحرافی با فتنهگران در جریان اخیر توجه شده و البته جملهی کلیدی «هوشنگ امیر احمدی» را در مصاحبه با روزنامهی «گاردین» فراموش نکنیم که گفته بود: «مشایی آلترنانتیو جنبش اصلاحات است» و ابراز امیدواری کرده بود که «مشایی رییس جمهور آینده ایران خواهد شد.»
در همین راستا، این نوشته بنا دارد تا به نحوهی گذرا اندکی از ابعاد ماهوی جریان انحراف را بررسی کرده و برخی محورهای مورد تاکید این جریان را که به نحوی درکنش سیاسی آنها نمود یافته، به شکل دستهبندی شده ارایه نماید.
جریان انحراف و اولویتهای سال 90
به خوبی میتوان دریافت که یکی از اولویتهای اصلی جریان نفوذی دولت، کسب هرچه بیشتر کرسیهای مجلس در سال جاری است. این هدف اما، برای محقق شدن در پازل ترسیم شده این جریان نیازمند ملزوماتی است، که تامل در آنها تهدیدهای فراوانی برای آیندهی کشور به نمایش میگذارد.
جلسات مختلف فعالین اصولگرایان با رییسجمهور و بینتیجه ماندن هر یک از آنها، شاید بتواند سرنخ پیگیری این ماجرا باشد. چرا که آنچه از مجموع این نشستها به دست آمده نشان میدهد، جریان انحرافی قصد بازی تیمی را ندارد و با تکروی و جدایی از اصولگرایان به دنبال اجرای برنامههای خویش است.
از جمله تاکتیکهای معروف این جریان البته اختلافافکنی و ایجاد شکاف است که همین رویکرد را در رابطه با معتقدین به گفتمان انقلاب نیز دنبال کردهاند. ایجاد انشقاق در صف اصولگرایان اما با روشهای مختلفی از سوی جریان انحراف پیگیری میشود. یارگیری به طرق مختلف از گوشهای از بدنهی اصولگرایان، طرح مباحث اختلافانگیز در میان بخش دیگری از این جریان و حتی اتهامزنی به گروهی از منتقدین دلسوز دولت از جمله این اقدامات است.
نقطهی خطرناک این سناریو، تلاشهایی است که در راستای وادار ساختن احمدینژاد برای عبور از گفتمان اصولگرایی صورت میگیرد. این هدف با القای یک فضای دو قطبی دنبال میشود که از سویی با برافروختن هرچه بیشتر آتش دشمنی با هاشمی، هر آنکه را انتقادی به دولت داشته باشد در تیم مقابل قرار داده و از سوی دیگر با تدارک اقداماتی همچون بستنشینی اخیر احمدینژاد، موجبات اعتراض معتمدین به گفتمان انقلاب را فراهم میکند. این برنامه اما زمانی تکمیل میشود که با القای توهم توطئه، رییسجمهور و البته افکار عمومی را هم به این مساله مشغول میسازند که جریانی در دورن نظام با تمام قوا به دنبال کودتا وبراندازی دولت است.
جریان انحرافی البته از اتهام زنی به افراد سرسختتر هم دریغ نمیکند و با دنبال کردن تحولاتی همچون مفاسد اقتصادی سعی در خارج کردن گروهی دیگر از رقبا از بازی دارد.
اختلافافکنی میان قوا هم البته دستور کار دیگر این جریان است که به طرز عجیبی به آن دامن زده میشود. عدم رعایت بدیهیات قانون که این روزها صدای مجلس را در آورده شاید بهترین مثال برای این جریان باشد. با توجه به این فضا و همچنین هدف یاد شده در راستای انتخابات مجلس، به نظر میرسد میبایست ویژگیهای رفتاری جریان انحراف با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار گیرد.
ویژگیهای جریان انحرافی
1- ایجاد شخصیتی کاریزماتیک: چهرهی اصلی این جریان سعی میکند، با مواضع ساختارشکن خود و البته با چهرهای متفاوت شناخته شود دیگر اشخاص فعال حول وی نیز عمدتا در جهت تقویت این باور حرکت میکنند که فرد یاد شده دارای ویژگیها و شاخصههای ممتازی است. به عبارت دیگر این جریان به دنبال تولید یک پدیدهی شخصیتی کاریزماتیک است. این پدیده شخصیتی، لزوما هم نباید به عنوان یک کاراکتر مثبت شناخته شود. مهم تمایز وی با دیگران است. این تمایز میتواند مثبت یا منفی باشد؛ «بدنامی بهتر از گمنامی است». مروری بر اظهار نظر برخی از این افراد مانند «عباس امیری فر» دبیر کل جامعهی وعاظ ولایی، «علی اکبر جوان فکر» مدیر عامل ایرانا، «حمید افراشته» دبیر شورای مشاوران جوان ریاستجمهوری به خوبی رویکرد غلوآمیز آنان را در بزرگنمایی شخصیت مهرهای این جریان به نمایش میگذارد.
2- قاعده گریزی: ویژگی دیگر این جریان شکستن قواعد مرسوم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و ... است. قاعده گریزه یا ساختارشکنی در دو حوزهی گفتمان و عملکرد سیاسی به خوبی در ابعاد ماهوی این جریان قابل مشاهده است. شخصیت محوری این جریان، در قریب به اتفاق مواضعش سعی میکند به نوعی از خط قرمزهای اعتقادی، فرهنگی و عرفی عبور کند و موضعی متفاوت اتخاذ نماید.
در حوزهی عملکرد سیاسی نیز، این بیقاعدگی به وضوح نمایان است. به گونهای که میکوشند ساختار صفبندیهای سیاسی را در هم نوردیده و از میان تمام اقشار و طیفهای سیاسی، مذهبی و قومی و فرهنگی و هنری با هر تفکر و گرایشی، جذب نیرو کنند. بر این مبنا، گرچه خویش را منتسب به رییسجمهور اصولگرا میدانند، اما طبق شواهد، ارتباطات پنهان گستردهای با جریان تکنوکرات و جریان اصلاحات برقرار ساختهاند.
3- حرکت حقلهای و سطحبندی شده: بدین معنی که حلقههای مختلفی را برای برقراری ارتباط و پیگیری برنامههای خود دارند. این حلقهها سطح بندی شده و هر سطحی وظیفهای خاص ر ا برعهده دارد. به عنوان مثال حلقهی دانشجویی، راه انداختن جنبش وبلاگی و حمایت در فضای مجازی را مدیریت میکند. حلقهی مدیران دولتی، تقویت و نفوذ عناصر و عوامل موردنظر در بدنهی دولت را دنبال میکنند. همچنین در میان لایههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و ... فعال شده و نیرو جذب میکنند.
4- بهرهگیری از رویکرد ایدئولوژیک: با توجه به اهمیت نگرشهای فلسفی در عرصهی تئوریپردازی و عمل سیاسی، این جریان میکوشد با بهرهگیری از این شیوه، ضمن ایجاد سردرگمی و ابهام، جذابیتهای ذهنی ایجاد نماید. ادبیات رحیم مشایی مشهون از کاربرد واژگان و ادبیات فلسفی است. از طرف دیگر رویکرد ایدئولوژیک با تعریف خاص آن، در ادبیات این جریان تداوم دارد. این در حالی است که متخصصان حوزهی علوم انسانی بر این باورند که ادبیات التقاطی ارایه شده از سوی جریان انحراف، خالی از هرگونه ارزش علمی و بار ایدئولوژیک بوده و کاملا تبلیغاتی است. نگاه جدید به بحث مهدویت و توام با آن طرح مکتب ایرانی از اسلام با این رویه، قابل توجیه است.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |