این اتفاق برای کامپیوتر شخصی شما هم پیش آمده است. در این حالت شما با فشار دادن همزمان ? دکمه برنامه ای را که خوب کار نمی کند می بندید. بستن برنامه های معیوب ذهن، البته به این سادگی ها نیست. با وجود این به کار بستن بعضی توصیه ها می تواند گره های مغز ما را هم باز کند. برای اینکه بتوانید یک فکر وسواسی را از ذهن خود بیرون بریزید در قدم اول باید دقیقا بفهمید در چه موقعیتی قرار گرفته اید. برای این کار می توانید یک خوکچه هندی را تصور کنید که داخل یک چرخ و فلک مدام می دود، یا اینکه اگر از این تصور خوشتان نمی آید، دویدن خود را روی تردمیلی به یاد آورید. شاید همین حالا با خود بگویید که از قبل هم متوجه حس ناخوشایند یک فکر وسواسی بوده اید و این مثال ها چندان کمکی به شما نمی کند. اما هدف اصلی این مثال ها این است که یک بار دیگر دقیقا مهم ترین نکته افکار وسواسی را به یاد آورید: شما حرکت نمی کنید با اینکه نمی توانید متوقف شوید! خوشبختانه این امکان وجود دارد که شما از چرخ و فلک بیرون بپرید یا از روی نقاله تردمیل پیاده شوید. اگر بخواهیم کمی علمی صحبت کنیم باید بگوییم شما می توانید با «توقف فکر»، «تسلط بر اندیشه» و «حواس پرتی» جلوی این جریان را بگیرید. شما در چاله ای می افتید که هنگام رانندگی یا دوچرخه سواری به آن زل زده اید. این یک قانون است. چرخ های ماشین مسیری را که به آن خیره شده اید دنبال می کنند. فکرهای وسواسی هم درست شبیه چاله های جاده هستند و اگر این سیکل معیوب را نشکنید بدون توقف در آنها خواهید افتاد: شما درباره آنها فکر می کنید چون باید به آنها فکر کنید و شما باید به آنها فکر کنید چون حالا درباره آنها فکر می کنید. اما چرا شما باید به آنها فکر کنید؟ خب! این یک تله بود و احتمالا شما باز هم به دام افتادید! فکر کردن درباره اینکه چرا درباره یک موضوع وسواس فکری پیدا کرده اید، مثل این می ماند که خوکچه هندی ذهن شما با سرعت بیشتری در چرخ و فلک خود می دود. مهم نیست نتیجه فکر شما چیست! شما می توانید خود را به خاطر گرفتار شدن در یک وسواس فکری سرزنش کنید یا اینکه برعکس قیافه حق به جانبی بگیرید و با منطق خود اثبات کنید که دغدغه ذهنی شما یک مشغولیت فکری مهم و باارزش است. مهم این است که در هر دو حالت شما حس خوبی از وضعیتی که در آن قرار گرفته اید، ندارید. در حقیقت سوال اساسی این نیست که حق با شماست یا نه! سوال اساسی این است که آیا می خواهید از این احساس ناراحت کننده خلاص شوید؟ پس بهتر است برای متوقف کردن وسواس فکری خود به «احساس درونی» خود اعتماد کنید نه قضاوت فکری تان. خب! تا اینجا شما آماده شده اید که از تردمیل ذهن خود پیاده شوید. توصیه های بعدی به شما کمک خواهند کرد تا دوباره دکمه حرکت را فشار ندهید. خیلی ها فکر می کنند اگر جایی آرام بنشینند و تمرکز کنند یا نفس عمیقی بکشند افکار وسواسی رهایشان خواهد کرد. اما واقعیت این است که یک ذهن بیکار ناخودآگاه به دنبال مشغولیت هایی خواهد رفت که امکان دارد همان فکر وسواسی شما باشد. برای مقابله با ورود افکار وسواسی و همزمان تجربه یک استراحت ذهنی، بهترین کار این است که خود را با فعالیت های ورزشی مشغول کنید. حتی یک پیاده روی ساده روزانه هم می تواند ذهنتان را آرام کند. این یک قانون است: بدن فعال افکار وسواسی را غیرفعال می کند. اگر تجربه طولانی مدت اشتغال به افکار وسواسی را دارید، خودتان بهتر متوجه می شوید چه زمانی رشته هایی از این افکار به ذهنتان راه پیدا می کنند. بنابراین درست قبل از اینکه یک کلاف به هم پیچیده افکار وسواسی تمام ذهنتان را اشغال کند، تمرکز خود را روی یک فعالیت ذهنی ساده و لذت بخش «دایورت» کنید. مثلا موسیقی گوش کنید. بچه خود را بغل کنید و با او بازی کنید یا اینکه در اینترنت به جست وجوی سوژه های مورد علاقه تان بپردازید. به این ترتیب شما با تکنیک پرت کردن حواس از تردمیل پیاده شده اید. یکی از مهم ترین دلایل گرفتاری در یک وسواس فکری مجموعه ای از ترس هایی است که درون ما ریشه دارد. برای شناخت این ترس ها می توانید یک دفترچه تهیه کنید و تمام مراحلی را که به یک نگرانی ذهنی می رسد با فلش ترسیم کنید. اگر این کار را درست انجام داده باشید احتمالا در انتها به یک ترس قدیمی خواهید رسید. مثلا شما مدام نگران این هستید که فرزندتان در راه بازگشت از مدرسه به خانه دچار تصادف خواهد شد. شاید این نگرانی به ترس خودتان از راه مدرسه در دوران کودکی برگردد یا صحنه دلخراشی را یک بار دیده اید. به هر حال بدون اینکه در مورد درست یا اشتباه بودن این ترس فکر کنید باید شیوه رها شدن از آن را بیابید. مهم این است که این ترس قدیمی امروز شما را با ناراحتی همراه کرده است. البته رهایی از ترس های قدیمی به کمک یک روان شناس شناخت درمانگر نتایج بهتری به همراه خواهد داشت.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |