- نیوشا ضیغمی، بازیگر سینما پس از بازگشت از سفر معنوی حج، تجربیات و احساساتش را در قالب یادداشت برای ما به رشته تحریر در آورده است. لذت تجربه هیچ کس بودن سفر جمعی از هنرمندان به سرزمین وحی و خانه خدا در این روزها اینقدر سروصدا و حاشیه ایجاد کرده که آدم را به فکر فرو میبرد که مگر اینها چه گناهی کردهاند که به این سفر رفتهاند؟ مگر در این سفر چه اتفاقی افتاده که ما از آن بیخبریم و این همه برایش مورد هجمه قرار میگیریم؟! انسان عجب موجود عجیبی است. خود را بر همه چیز واقف میداند و فکر میکند دانای کل است و یکدفعه پای میز قضاوت مینشیند. ک اوباما در ضیافتی با خانواده سلطنتی انگلیس دیدار کرد. گزارش خبرآنلاین؛ مهدی مهدویکیا در مسابقه پرسپولیس - سپاهان به ورزشگاه آزادی رفت تا شایعه پرسپولیسی شدنش را جدیتر کند. او در ورزشگاه آزادی با استقبال تعداد قابل توجهی از تماشاگران هم مواجه شد. مهدویکیا که پیش از این هم اعلام کرده بود دوست دارد سال بعد در پرسپولیس بازی کند، میگوید هنوز مذاکرهای برای بازگشت به پرسپولیس نداشته و اگر هم حرفی زده، تنها علاقه شخصیاش را بیان کرده. مهدویکیا منتظر تمام شدن جام حذفی است تا ببیند در فصل نقل و انتقالات چه اتفاقاتی رخ میدهد. او در گفتوگو با خبرآنلاین از برنامههایی که در روزهای آینده دارد حرف میزند. *مسابقه پرسپولیس - سپاهان چطور بود؟ بازی که در مجموع زیاد جالب نبود. دو تیم با احتیاط بازی میکردند. نیمه اول که اصلا خوب نبود. تیمها با احتیاط بازی میکردند و این روی مسابقه تاثیر گذاشته بود. وقتی نیمه اول تمام شد میشد حدس زد که مسابقه به ضربات پنالتی میکشد. پیشبینی این موضوع زیاد سخت نبود. *در ضربات پنالتی چه نتیجهای را پیشبینی میکردی؟ وقتی هادی عقیلی، بهترین پنالتیزن سپاهان ضربهاش را خراب کرد نشان داد سپاهانیها روحیه لازم را ندارند. هواداران پرسپولیس هم زیاد بودند و جو ورزشگاه به سود پرسپولیس بود. کلا جو مسابقه و ورزشگاه به سود پرسپولیس بود. *قلعهنویی گفته هر وقت پنالتی میشود من میترسم چون دو جام را با پنالتی از دست دادهام. یکی جام ملتهای آسیا که مهدویکیا پنالتی خراب کرد و یکی هم همین جام حذفی که عقیلی پنالتی خراب کرد. به هر حال بهترین پنالتیزنها هم خیلی وقتها پنالتی خراب کردهاند. وقتی مسابقه به پنالتی میکشد، 50 - 50 است. ممکن است هر اتفاقی بیفتد. *فکر میکنی به پرسپولیس برمیگردی؟ مشخص نیست. کسی با من صحبت نکرده. اتفاقات نقل و انتقالات مهم است. *اگر پرسپولیس نشد، ممکن است به اروپا برگردی؟ مدیر برنامههایت گفته نام مهدویکیا نام کوچکی در فوتبال آلمان نیست. گفتم که. اتفاق تازهای نیفتاده. هنوز چیزی مشخص نیست. *تعطیلات را چه کار میکنی؟ چند روز که اراک در روستای پدریام بودم. رفته بودم به پدرم سر بزنم. چند روزی استراحت کردیم. الان هم منتظر امتحانات دخترم هستم که تمام شود. بعد هم یک مسافرت در پیش خواهم داشت. *احتمالش هست برای تفریح هم که شده به آلمان بروی؟ قطعا یکی از برنامههایم سفر به آلمان است. مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه. . نتیجه اخلاقی1 : خانمها همیشه زود قضاوت می کنند
آیا انسانی هست که بداند در پیشگاه خداوند هرکسی چه مقام و منزلتی دارد؟ آیا انسانی هست که این قدر بیگناه باشد که به صراحت بتواند حکم پاکی یا ناپاکی دیگران را بدهد؟ به راستی ما انسانها عجب مخلوقات غریبی هستیم. اینقدر غریب که خودمان هم خودمان را نمیشناسیم. خدای من نمیدانم چطور داعیه دینداری و مسلمانی داریم و اینقدر راحت درباره همدیگر قضاوت میکنیم؟! اینقدر راحت بر روی دیگران برچسب میزنیم و حتی پا را فراتر میگذاریم و درباره اعتقادات آدمها هم نظر میدهیم! مگر ما میتوانیم چنین کاری بکنیم؟ کاری که خداوند همهمان را بارها و بارها از آن برحذر داشته. اینکه بخواهیم ندانسته و تنها از روی مشاهدات درباره دیگران نظر بدهیم!
بعد از این اتفاقات من هم مثل شما هزار بار از خودم پرسیدم که خداوندا من کی هستم؟ به درگاهت چه کردهام که این قدر لطفت شامل حال من شده؟ چه کردهام که در این روزگار، در این سن و سال و در این شرایط مهمان خانه تو باشم؟ چرا دیگری امروز به جای من نیست و...
در خانه خدا اما دوستی گفت خودش شما را طلبیده! بسیارند کسانی که هم متمولتر از ما و هم پرقدرتتر از ما هستند و هزار بار هم خواستهاند به این سفر بیایند اما او نخواسته و نشده! با خودم فکر میکنم. من هم که حداقل تمکن دادن هزینههای چنین سفری را سالها داشتهام اما چرا تا امروز این اتفاق برایم نیفتاده در حالیکه همیشه مشتاقش بودهام؟ پاسخش همان حرف آن دوست داناست. تو نخواسته بودی. که به اعتبار رای و نظر توست که هر چیزی در این جهان امکان اتفاق پیدا می کند و این سفر مضاف باقی ماجراهاست که تنها نظر و انتخاب تو در آن دخیل میشود.
باور کنید دنیای دیگری است آنجا وقتی قدم بر خاکش میگذارید. احساس و حال عجیبی است. باور دارم در هیچ کجای جهان نمیتوان چنین احساسی را تجربه و حتی تصور کرد. آرزو دارم که نصیبتان شود تا خودتان با پوست و گوشت آن را درک کنید. زیباست تجربه کردن هیچ کس بودن. ناتوان بودن. احساس کوچکی و خردی کردن و... تنهابودن. تنها بودن با خداوند. تنها تویی و خداوند. در هر مقام و موقعیت و شرایط و از هر کجای دنیا که باشی همه یک رنگ هستند و یک حال. هیچ کس بالاتر از دیگری نیست. شاید تداعی ذرهای از قیامت باشد این حال. این حرکت بر دور خانهای که نمادی است از روز محشری که خداوند برایمان برنامهریزی کرده. دور این خانه که طواف می کنی تنها تویی در درگاه حق تعالی. تو هستی و کارنامهای از اعمال و دیگر نمیشود دروغ گفت. به که میخواهی دروغ بگویی اصلا.
شهامت و لیاقت میخواهد بر تن کردن لباس احرام. لباس که نیست نشانهای است برای درک آن همه بخشندگی و بزرگواری پروردگار. وقتی که تنها برای چند ساعت از انجام چند عمل هرچند ساده منع میشوی و خیلی وقتها از پس آن هم بر نمیآیی درنهایت میبینی که باز اوست که راه بخششاش باز است. اینجاست که مقهور بزرگواریاش میشوی و دوست نداری این لحظات زیبا به سر برسد. و سختتر از آن حفظ حرمت این لباس است برای همیشه و...
سفر غریبی بود این سفر. نمیدانم آیا باز هم لیاقت تجربه کردنش را دارم یا نه؟ اما بسیار آموختم از جایی که شبیه هیچ جای دنیا نبود و نیست. بسیار آموختم. بخشش، محبت، گذشت، قضاوت نکردن و هیچ کس بودن را!
آرزو دارم که بپذیرید صداقت کلامم را که هیچ بازی و فیلمی در آن وجود ندارد و تنها بخشی از حسی است که بعد از این سفر و در ایام آن داشته و دارم. آرزو دارم که مایی که از گِل و سرشت هم هستیم بترسیم از پروردگارمان! آرزو دارم باور کنیم معنی هیچ کس بودن را در هر مقام، موقعیت، منزلت و تفکری.
من که باور کردم هیچ کسام و باور کردم که تا او نخواهد برگی از درخت نمیافتد و باور کردم که تنها باید تلاش کنم که قبل از هر چیز انسان باشم. شما را دوست دارم و آرزو میکنم نصیبتان شود زیارت خانه او. او که بزرگ و بخشنده و مهربان است.
باراک و میشل اوباما در این ضیافت با کیت میدلتون و ویلیامز نوه ملکه انگلیس نیز دیدار داشتند.
طنز
یه روز یه آقایی نشسته بود وروزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.
مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |